دل و جانم به تو مشغول و نظر بر چپ و راست تا ندانند رقیبان که تو منظور منی شعر از سعدی ************** و چند بیت زیبااز حافظ خرابتر ز دل من غم تو جای نیافت که ساخت در دل تنگم قرارگاه نزول *** تیر عاشق کش ندانم بر دل حافظ که زد این قدر دانم که از شعر ترش خون می چکید ! *** که برد به نزد شاهان ز من گدا پیامی که به کوی می فروشان دو هزار جم به جامی ! شده ام خراب و بد نام و هنوز امید وارم که به همت عزیزان برسم به نیک نامی تو که کیمیا فروشی نظری به قلب ما کن که بضاعتی نداریم !!! و فکنده ایم دامی عجب از وفای جانان که عنایتی نفرمود نه به نامه ای پیامی نه به خامه ای سلامی به کجا برم شکایت به که گویم این حکایت که لبت حیات ما بود و نداشتی دوامی |
سلام احوال شما
بابا ایول
نه دیگه فهمیدم به داییت رفتی
خدانگهدار